سایه

ساخت وبلاگ

 

شخصی بود که تمام زندگی اش را با عشق و محبت پشت سر گذاشته بود و وقتی ازدنیا رفت همه می گفتند به بهشت رفته است.
آدم مهربانی مثل او حتما به بهشت می رفت. در آن زمان بهشت هنوز به مرحله کیفیت فراگیر نرسیده بود. استقبال از او باتشریفات مناسب انجام نشد. دختری که باید او را راه می داد نگاه سریعی به لیست انداخت و وقتی نام او را نیافت او را به دوزخ فرستاد.
در دوزخ هیچ کس از آدم دعوت نامه یا کارت شناسایی نمی خواهد هر کس به آنجا برسد می تواند وارد شود. آن شخص وارد شد و آنجا ماند. چند روز بعد ابلیس با خشم به دروازه بهشت رفت و یقه پطرس قدیس را گرفت. پطرس که نمی دانست ماجرا از چه قرار است پرسید چه شده است؟ ابلیس که از خشم قرمز شده بود گفت: آن شخص را که به دوزخ فرستاده اید آمده و کار و زندگی ما را به هم زده. از وقتی که رسیده نشسته وبه حرفهای دیگران گوش می دهد... در چشم هایشان نگاه می کند... به درد و دلشان می رسد. حالا همه دارند در دوزخ با هم گفت وگو می کنند... یکدیگر را در آغوش می کشند و می بوسند. دوزخ جای این کارهانیست!!! بیایید و این مرد را پس بگیرید.
وقتی راوی قصه اش را تمام کرد با مهربانی به من نگریست و گفت:

با چنان عشقی زندگی کن که حتی اگر بنا به تصادف به دوزخ افتادی، خودشیطان تو را به بهشت بازگرداند...

پائولو کوئیلو
سایه...
ما را در سایت سایه دنبال می کنید

برچسب : داستان جالب از پائولوکوئیلو,پائولوکوئیلو,پائولو کوئیلو,داستان,سایه,تهرانی,سایه تهرانی, نویسنده : سایه sayeh بازدید : 884 تاريخ : 23 / 1 / 1392 ساعت: 1:59 AM

 باز باران با ترانه ميخورد بر بام خانه
خانه ام كو؟خانه ات كو؟ان دل ديوانه ات كو؟
روزهاي كودكي كو؟فصل خوب سادگي كو؟
يادت ايد روز باران،گردش يك روز ديرين
پس چه شد ديگر كجا رفت؟
خاطرات خوب و رنگين،از پس ان كوي بن بست
در دل تو آرزو هست؟
كودك خوشحال ديروز،غرق در غم هاي امروز
ياد باران رفته از ياد،ارزوها رفته بر باد
باز باران،باز باران،ميخورد بر بام خانه بي ترانه
بي بهانه،شايدم گم كرده خانه؟!!!

سایه...
ما را در سایت سایه دنبال می کنید

برچسب : باز باران با ترانه,ترانه,بهانه,شعرهای کودکی,شعر های زمان ما,شعر,خاطرات بچگی,سایه,تهرانی,سایه تهرانی, نویسنده : سایه sayeh بازدید : 916 تاريخ : 22 / 1 / 1392 ساعت: 8:14 PM

 
بده آن قوطي سرخاب مرا

تازنم رنگ به بي رنگي‌يِ خويش

بده آن روغن تا تازه کنم

چهر پژمرده زدلتنگي‌ي خويش


بده آن عطر که مشکين سازم

‌گيسوان را و بريزم بردوش

بده آن جامه‌ي تنگم که کسان

تنگ گيرند مرا در آغوش


بده آن تور که عرياني را

درخَمَش جلوه دو چندان بخشم

هوس انگيزي و آشوبگري

به سر و سينه و پستان بخشم

 
بده آن جام که سرمست شوم

به سيه بختي‌ي خود خنده زنم

روي اين چهره‌ي ناشادِ غمين

چهره‌يي شاد و فريبنده زنم

واي از آن همنفس ديشب من

چه روانکاه و توانفرسا بود

ليک پرسيد چو از من، گفتم:

کس نديدم که چنين زيبا بود


وان دگر همسرچندين شب پيش

او همان بود که بيمارم کرد

آنچه پرداخت، اگر صد مي شد،

درد، زان بيشتر آزارم کرد

پُر کس بي کسم و زين ياران

غمگساري و هواخواهي نيست

لاف دلجويي بسيار زنند

ليک جز لحظه‌ي کوتاهي نيست

نه مرا همسر و هم باليني

که کشد دست وفا بر سر من

نه مرا کودکي و دلبندي

که برد زنگ غم از خاطر من

آه، اين کيست که در مي کوبد؟

همسر امشب من مي آيد!

واي، اي غم، زدلم دست بکش

کاين زمان شادي‌ي او مي بايد!

لب من-اي لب نيرنگ فروش

برغمم پرده‌اي از راز بکش!

تا مرا چند درم بيش دهند

خنده کن، بوسه بزن، ناز بکش!. . .

سایه...
ما را در سایت سایه دنبال می کنید

برچسب : نغمه‌ی روسپی,بده آن قوطي سرخاب مرا,شعر,شعر روسپی,سایه,تهرانی,سایه تهرانی, نویسنده : سایه sayeh بازدید : 940 تاريخ : 20 / 1 / 1392 ساعت: 3:33 PM

 
مردي صبح از خواب بيدار شد و ديد تبرش ناپديد شده . شك كرد كه همسايه اش آن را دزديده باشد ، براي همين ، تمام روز اور ا زير نظر گرفت.

متوجه شد كه همسايه اش در دزدي مهارت دارد ، مثل يك دزد راه مي رود ، مثل دزدي كه مي خواهد چيزي را پنهان كند ، پچ پچ مي كند ،آن قدر از شكش مطمئن شد كه تصميم گرفت به خانه برگردد ، لباسش را عوض كند ، نزد قاضي برود و شكايت كند .

اما همين كه وارد خانه شد ، تبرش را پيدا كرد . زنش آن را جابه جا كرده بود. مرد از خانه بيرون رفت و دوباره همسايه اش را زير نظر گرفت و دريافت كه او مثل يك آدم شريف راه مي رود ، حرف مي زند ، و رفتار مي كند .

پائولو کوئیلو‬

سایه...
ما را در سایت سایه دنبال می کنید

برچسب : همسايه دزد,پائولو کوئیلو,داستان,داستان جالب,داستان جالب از پائولو کوئیلو,پائولوکوئیلو,شک,شک داشتن,سوء زن,همسایه,آقای همسایه,سایه,تهرانی,سایه تهرانی, نویسنده : سایه sayeh بازدید : 891 تاريخ : 20 / 1 / 1392 ساعت: 3:25 PM

 سالهای بسیار دور پادشاهی زندگی میکرد که وزیری داشت.
وزیر همواره میگفت:
هر اتفاقی که رخ میدهد به صلاح ماست.
روزی پادشاه برای پوست کندن میوه کارد تیزی طلب کرد اما در حین بریدن میوه انگشتش را برید،وزیر که در آنجا بود گفت: نگران نباشید تمام چیزهایی که رخ میدهد در جهت خیر و صلاح شماست !
پادشاه از این سخن وزیر برآشفت و از رفتار او در برابر این اتفاق آزرده خاطر شد و دستور زندانی کردن وزیر را داد …
چند روز بعد پادشاه با ملازمانش برای شکار به نزدیکی جنگلی رفتند. پادشاه در حالی که مشغول اسب سواری بود راه را گم کرد و وارد جنگل انبوهی شد و از ملازمان خود دور افتاد،در حالی که پادشاه به دنبال راه بازگشت بود به محل سکونت قبیلهای رسیدکه مردم آن در حال تدارک مراسم قربانی برای خدایانشان بودند،
زمانی که مردم پادشاه خوش سیما را دیدند خوشحال شدند زیرا تصور کردند وی بهترین قربانی برای تقدیم به خدای آنهاست!!!
آنها پادشاه را در برابر تندیس الهه خود بستند تا وی را بکشند،
اما ناگهان یکی از مردان قبیله فریاد کشید : چگونه میتوانید این مرد را برای قربانی کردن انتخاب کنید در حالی که وی بدنی ناقص دارد، به انگشت او نگاه کنید !!!
به همین دلیل وی را قربانی نکردند و آزاد شد.
پادشاه که به قصر رسید وزیر را فراخواند و گفت:اکنون فهمیدم منظور تو از اینکه میگفتی هر چه رخ میدهد به صلاح شماست چه بوده زیرا بریده شدن انگشتم موجب شد زندگی ام نجات یابد اما در مورد تو چی؟ تو به زندان افتادی این امر چه خیر و صلاحی برای تو داشت؟!!
وزیر پاسخ داد: پادشاه عزیز مگر نمیبینید،اگر من به زندان نمی افتادم مانند همیشه در جنگل به همراه شما بودم در آنجا زمانی که شما را قربانی نکردند مردم قبیله مرا برای قربانی کردن انتخاب میکردند،
بنابراین میبینید که حبس شدن نیز برای من مفید بود !!!
ایمان قوی داشته باشید و بدانید هر چه رخ میدهد خواست خداوند است
تصمیمات خداوند از قدرت درک ما خارج است اما همیشه به سود ما می باشد.

پائولوکوئیلو

سایه...
ما را در سایت سایه دنبال می کنید

برچسب : داستان جالب از پائولوکوئیلو,پائولوکوئیلو,پائولو کوئیلو,داستان,سایه,تهرانی,سایه تهرانی, نویسنده : سایه sayeh بازدید : 1008 تاريخ : 17 / 1 / 1392 ساعت: 3:34 AM

‫خورشید را می دزدم
فقط برای تو!
میگذارم توی جیبم
تا فردا بزنم به موهایت
فردا به تو می گویم چقدر دوستت دارم!
فردا تو می فهمی
فردا تو هم مرا دوست خواهی داشت . می دانم!

آخ ... فردا!
راستی چرا فردا نمی شود؟
این شب چقدر طول کشیده...
چرا آفتاب نمی شود؟
یکی نیست بگوید خورشید کدام گوری رفته؟


شل سیلور استاین‬
 

سایه...
ما را در سایت سایه دنبال می کنید

برچسب : شل سیلور استاین‬,عمو شلبی,شعر,شعر شل سیلور استاین,سایه,تهرانی,سایه تهرانی, نویسنده : سایه sayeh بازدید : 1075 تاريخ : 13 / 1 / 1392 ساعت: 6:34 PM

 میدونستید اسم روزهای هفــته ی انگلیسی برگرفته از فرهنگ کهن ایرانِ؟!؟!
الان توضیح میدم ببینید:

این ها اسامی ِ اصیل و قدیمی روزهای هفــته در ایران باستان هست:
کیوان شید = شنبه
مهرشید = یکشنبه
مه شید = دوشنبه
بهرام شید = سه‌شنبه
تیرشید = چهارشنبه
هرمزشید = پنج‌شنبه
ناهیدشید یا آدینه = جمعه

حالا با بررسی ريشه‌های اين واژه ها به این نتیجه میرسیم که:

کیوان شید = شنبه
Saturday = Satur + day
Satu = کیوان
------------------------------------------------------------------------------
مهرشید = یکشنبه
Sunday = Sun + day
Sun = خور (خورشید) = مهر
------------------------------------------------------------------------------
مه شید = دوشنبه
Monday = Mon + day
Moon = ماه
--------------------------------------------------------------------------------
بهرام شید = سه‌شنبه
Tuesday = Tues + day
* Tues = god of war = Mars = بهرام
---------------------------------------------------------------------------
تیرشید = چهارشنبه
Wednesday = Wednes + day
* Wednes = day of Mercury = Mercury = تیر
--------------------------------------------------------------------------
هرمزشید = پنج‌شنبه
Thursday = Thurs + day
* Thurs = Thor = day of Jupiter = Jupiter = هرمز
-------------------------------------------------------------------------
ناهیدشید یا آدینه = جمعه
Friday = Fri + day
* Fri = Frig = day of Venues = Venues = ناهید‬

سایه...
ما را در سایت سایه دنبال می کنید

برچسب : روزهای هفته,انگلیسی,زبان انگلیسی,روزهای هفته به زبان انگلیسی,شنبه,یکشنبه,دوشنبه,سه شنبه,چهارشنبه,پنج شنبه,فرهنگ,ایران,ایرانی,کهن,باستانی,فرهنگ کهن ایران,کیوان,مهر,مه,بهرام,تیر,هرمز,ناهید,آدینه,کیوان شید,مهرشید,مه شید,مهشید,مهر شید,بهرام شید,تیرشید,تیر شید,هرمزشید,هرمز شید,ناهیدشید,ناهید شید,saturday,sunday,monday,tuesday,wednesday,thursday,friday,سایه,تهرانی,سایه تهرانی, نویسنده : سایه sayeh بازدید : 958 تاريخ : 6 / 1 / 1392 ساعت: 6:10 PM

 كــوچـــه

اثری ماندگار از زنده یاد فریدون مشیری

بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن كوچه گذشتم،؛
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،؛
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،؛
شدم آن عاشق دیوانه كه بودم.؛

در نهانخانة جانم، گل یاد تو، درخشید
باغ صد خاطره خندید،؛
عطر صد خاطره پیچید:؛

یادم آمد كه شبی باهم از آن كوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.؛

تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.؛
من همه، محو تماشای نگاهت.؛

آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه‌ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ

یادم آید، تو به من گفتی:؛
از این عشق حذر كن!؛
لحظه‌ای چند بر این آب نظر كن،؛
آب، آیینة عشق گذران است،؛
تو كه امروز نگاهت به نگاهی نگران است،؛
باش فردا، كه دلت با دگران است!؛
تا فراموش كنی، چندی از این شهر سفر كن!؛

با تو گفتم:‌ حذر از عشق!؟ ندانم!؛
سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم،
نتوانم!؛

روز اول، كه دل من به تمنای تو پر زد،؛
چون كبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم،؛

باز گفتم كه : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم، نتوانم!؛

اشكی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب، ناله ی تلخی زد و بگریخت

اشك در چشم تو لرزید،؛
ماه بر عق تو خندید!؛

یادم آید كه : دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه كشیدم.؛
نگسستم، نرمیدم.؛

رفت در ظلمت غم، آن شب و شب‌های دگر هم،؛
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،؛
نه كنی دیگر از آن كوچه گذر هم


بی تو، اما، به چه حالی من از آن كوچه گذشتم!؛

 

ادامه در ادامـــــــــــــــــــــــــــــــه مطلب

 

سایه...
ما را در سایت سایه دنبال می کنید

برچسب : پاسخي لطيف,‌به شعري لطيف!؛,فریدون مشیری,کوچه,شعر کوچه,کوچه اثر فریدون مشیری,شعر کوچه فریدون مشیری,زنده یاد فریدون مشیری,كــوچـــه اثری ماندگار از زنده یاد فریدون مشیری,هما میرافشاری,هما میر افشاری,میر افشاری,هما,فریدون,مشیری,شعر,پاسخی به اثر فریدون مشیری,کل کل شعرا,کل کل شاعرا,آخرین شعر فریدون مشیری,آخرین شعر فریدون مشیری در باب کوچه,عکس,منظره,کوچه پس کوچه های تهران,نیما مقیمی,سایه,تهرانی,سایه تهرانی, نویسنده : سایه sayeh بازدید : 904 تاريخ : 4 / 1 / 1392 ساعت: 3:27 AM

براتون بهترینها رو در سال جدید آرزو دارم...... 

سایه...
ما را در سایت سایه دنبال می کنید

برچسب : happy noruz,nowrouz,happy new year,سال نو مبارک,نوروز مبارک,کارت پستال,کارت پستال تبریک,کارت پستال تبریک سال نو,کارت پستال تبریک نوروز,سایه,تهرانی,سایه تهرانی, نویسنده : سایه sayeh بازدید : 942 تاريخ : 4 / 1 / 1392 ساعت: 0:05 AM

  1. جانوری موسوم به «راکون» قبل از صرف غذا باید ابتدا غذایش را با آب بشوید.
  2. یک زنبور ناگزیر است دو میلیون دفعه روی گل ها بنشیند تا بتواند یک لیوان عسل تولید کند.
  3. کنه که حشره ای ریز است می تواند یک سال تمام بدون غذا زنده بماند. شاخ کرگدن گر چه شبیه استخوان است اما در واقع توده ای از موهایی است که محکم در هم تنیده شده اند.
  4. زالو یکدفعه دو تا سه سانتی متر مکعب خون می مکد و بعد از آن یک سال تمام چیزی نمی خورد.
  5. زمانی که گورخرها گله ای کنار هم می ایستند با خط های بدنشان در همدیگر ادغام می شوند و این موضوع حیوانات درنده را برای شکار آنها گمراه می کند.
  6. اسب های آبی می توانند مسافت کوتاهی را با سرعتی برابر سی کیلومتر در ساعت بدوند؛با این تصور که حدود سه تن وزن دارند.
    • نژاد خاصی از خفاش ها به نام هومل، کوچک ترین پستاندار روی زمین به شمار می آید که وزن آن بیشتر از دو گرم نیست.
    • تندروترین جانور روی زمین چیتا یا همان یوزپلنگ است که در دشت های آفریقا یا جنوب آسیا از جمله ایران زندگی می کند. گفته می شود این جانور می تواند بیش از پانصد متر را طی پانزده ثانیه بپیماید و طی کند. به عبارت دیگر، سرعت چیتاحدود صدوبیست کلیومتر در ساعت است.
  7. فیل ها قدرت بینایی ضعیفی دارند؛ به طوری که شب ها بچه خود را با کفتار اشتباه می گیرند.
  8. چشمان موش کور به کوچکی انتهای سوزن ته گرد است و فقط تاریک و روشن را تشخیص می دهد.
  9. فقط قورباغه های نر قور قور می کنند.

 

سایه...
ما را در سایت سایه دنبال می کنید

برچسب : دانستنی حیوانات,سایه,تهرانی,سایه تهرانی, نویسنده : سایه sayeh بازدید : 1190 تاريخ : 15 / 1 / 1392 ساعت: 6:1 PM